ستاد نماز جمعه

شهرستان خواف

ستاد نماز جمعه

شهرستان خواف

خطبه های نماز جمعه مورخه ۲۵/۲/۱۳۸۸

نماز جمعه این هفته شهرستان خواف در مورخه 25/2/88 به امامت حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای شریفی امام جمعه موقت برگزار گردید که در خطبه اول ضمن توصیه به تقوی به عوامل موثر در کنترل انسان اشاره و در خطبه دوم به سالروز لغو امتیاز تنباکو در پی فتوی مرحوم میرزای شیرازی اشاره و به اهداف این قرارداد از سوی انگلیس اشاره و آثار و برکات فتوی میرزای شیرازی که توانست اهداف آنان را خنثی نماید بررسی نمود.

حجة الاسلام شریفی ضمن شکرگزاری به محضر پروردگار به خاطر نزولات آسمانی از کشاورزان و دامداران خواستند که شکر عملی ادای حق الله یعنی دادن زکات می باشد و از مسئولین و متولیان امور خواستند تا نسبت به مهار آبهای سطحی که به نمکزار افغانستان می ریزد تلاش نمایند.

خطیب جمعه خواف با توجه به سالروز اشغال فلسطین توسط صهیونیزم و اهداف استکبار از این کار ایجاد اختلاف بین کشورهای اسلامی و فعال شدن  کارخانه های نظامی کشورهای آمریکا و اروپا دانست و وظیفه و رسالت مجامع بین المللی را دفاع از مردم فلسطین دانست که متاسفانه از این رسالت کوتاهی می نمایند.

زمینه های بروز آسیب های اجتماعی

        زمینه های بروز آسیب های اجتماعی

هوای نفس :

از مهمترین عللی که قرآن برای فروپاشی و بحران اخلاقی جوامع مطرح میکند،تاثیرپذیری شخص از هواهای نفسانی است. نفس که روح دمیده در کالبد انسانی است هر چند که در آغاز در حد اعتدال و استواست ولی به سبب حضور و قرب به امور مادی از آنها متاثر شده و به جای آن از قدرت توانمندی های خدادادی خویش درمسیرکمال وتقرب الی الله استفاده کند،برای بدست آوردن مادیات وامور دنیوی هزینه می کند واین گونه است که تمامی حدود ومرزها رامی شکافد ودردام فسق وفجورمی افتد.فسق که به معنای برآمدت پوسته خرماست به معنای آن است که رفتارهای شخص همانند پوستی آویزان،بی ثبات و نمایی زشت به چهره شخص می بخشد. از این رو مومنانی که برخی ازمحرمات را انجام می دهند و هرازگاهی خود را بدان آلوده می نمایند فاسق می نامند. اگر این رفتالر ادامه پیدا کند،شخص به گونه ای رفتارمیکند که دیگر غیر قابل پذیرش ازسویس جامعه مومنان می باشد. این همان فجور و شکتفتن حدود و مرزهای شرعی و اخلاقی است که گام در مسیر هبوط و سقوط و قرارگرفتن در زمره کافران می باشد. بنابراین نفس می بایست همواره کنترل و مدیریت شود تا دچار فسق و فجورنشودو در دام کفر گرفتار نیاید. خداوند در آیات بسیاراز نفسی که دردام مادیات و خواهش های مادی افتاده برحذر داشته است؛زیرا ْدمی را به بدی ها وزشتی ها می خواند و ازنیکی ها و خوبی ها دورمی سازد. در حقیقت نفس اماره که فرماندهی انسان را به دست گرفته جز به بدی وزشتی دعوت نمی کند. ازآیه 53 سوره یوسف برمی آید که در مراحل و مراتب عالی تر،نفس زشت کردار نه تنها آدمی را به سوی فسق و فجوردعوت میکند بلکه به آن فرمان می دهد و مدیریت کامل وی را در اختیار می گیرد.ازاین رو از آن به نفس اماره یعنی بسیار فرمان دهنده یاد می کند.پیروی از هواها و خواهش های نفسانی افزون از آنکه زمینه ساز فسق و فجور است میتواند رفتارهای اجتماعی شخص نسبت به دیگری را نیزتغییر دهد.لذا خداوند در آیه 87 سوره بقره هواپرستی را منشاء روحیه استکباری برمی شمارد و در آیه 26 سوره ص ،هوای نفس را آفت داوری می داند. به سخن دیگر،هواپرستی انسان موجب میشود تا شخص ازرفتارهای عادلانه نسبت به دیگری عدول کند (نساء آیه 135) چنانکه موجب میشود تا درروابط عمومی خویش،حقوق دیگرات را نادیده گیرد و به سبب تقدم بخشیدن به خویشان،حقوق برادران دینی خود را تباه سازد. خداوند درآیات 27 و 30 سوره مائده و نیزآیات 17 و 18 سوره یوسف تبیین میکند که چگونه هواپرستی میتواند عامل نادیده گرفته شدن روابط درست شود و زمینه تجاوز به حقوق دیگران را فراهم آورد.از آیات قرآنی بر می آید که هواپرستی نه تنها زمینه ساز بسیاری ازرفتارهای زشت و نابهنجاراجتماعی پیش گفته است بلکه موجب میشود تا انسان در مسیرتعالی خویش نتواند گام بردارد ازرشد و معنویت دور افتد.(اعراف آیه 176)و در نهایت نه تنها حق و حقیقت را نپذیرد و با دروغ پردازی آن را بپوشلند (یوسف آیات 16 تا 18) بلکه موجب می شود تا آیات الهی را استهزا نموده و به تمسخرگیرد (محمد آیه 16) و گرفتارغفلت از یاد خدا و ذکراو گردد.(کهف آیه 28) اینگونه که پیروی از هواهای نفسانی گام آدمی ازحق و حقیقت دورمی سازد و اندک اندک وی را در ورطه هبوط و سقوط و هلاکت پیش می برد و در دوزخ خشم و قهرالهی ساکن می سازد.

شیطان :      

در این میان نیزشیطان به کمک هواها و خواهش ها نفسانی آدمی می آید و با وسوسه کردن وی را موجبات دورشدن وی را فراهم می آورد و اجازه نمی دهد تا نفس لوامه و وجدان بیدار به مدد انسان بشتابد.قرآن گزارش می کند که شیطان،پدید آورنده آرزوهای دروغین و بلند بالایی است که اجازه نمی دهد تا بشرخود راچنان که هست بشناسد وعمل درحد توان وظرفیت خود کند.(نساء آیه 120 و اسراء آیه 64) بدین ترتیب نخستین فرد ازنوع انسانی را ازهمان آغاز، گرفتارمی کند وبا وسوسه های خویش اجازه نمی دهد تا حضرت آدم (ع ) دربهشت به کمال کافی ولازم برای پذیرش مسئولیت خلافت الهی در زمین برسد و زمینه هبوط وی را فراهم می آورد.(طه آیات120و121

درآیات خداوند تبیین می کند که چگونه شیطان با بهره گیری از تمایلات درونی انسان،زمینه لغزش وگناه و خروج آدمی را فراهم آورده است. اغواگری شیطان عامل رویکرد انسان به فحشاء وبدی ها (بقره آیه 168 و 169 و 268 و نیزمائده آیه 91 و نورآیه 21) و همچنین عامل اصلی ستم افراد به خویش(بقره آیه 35 و 36 و اعراف آیات 22 و 32) و برانگیزاننده سوء تفاهم میان افراد و برهم زننده روابط خویشاوندی و ارتباط سالم و سازنده میان مردم (یوسف آیه 100) می باشد.

تمایلات جنسی :               

هرچند که تمایلات درونی آدمی به مادیات و امور جذاب دنیوی یکی ازمهمترین علل و عوامل درونی گرایش به فساد اخلاقی در فرد و جامعه می باشد ولی میتوان گفت که دراین میان تمایلات جنسی از همه شهوات دیگر درونی،قوی تر و آسیب رسانتراست. ازاین رو خداوند شهوت جنسی را ازعوامل آسیب زننده به پاکدامنی انسان (یوسف آیه 33) و گسترش و رواج فحشاء و منکرات بسیاری می شمارد. رفتار تحریک آمیز زنان،دراین رابطه بسیارموثراست. لذا خداوند در آیات 31و32 سوره نور رفتارهای تحریک آمیز زنان را آفت حیا وعفت عمومی معرفی می کند واز زنان می خواهد با توجه به تاثیرپذیری شدید مردان از حرکات رفتارهای آنها نه تنها حجاب خویش را حفظ کنند بلکه هر گونه عوامل تحریک را از جمله مواضع زینت خویش و زینت های خود را آشکار نسازند. اگر در زنان این مطلب تبیین شده که همه بدن ایشان عورت است ومی بایست پوشیده بماند،ازآن جهت است که مردان با نگاه به زن وحرکات و کلمات ایشان تحریک می شوند و زمینه برای آزار واذیت آنها فراهم می آید ورشد وتکامل وسلامت ازجامعه رخت برمی بندد.

هوسرانان

اگرتمایلات جنسی و رفتارهای تحریک آمیززنان میتواند آسیب جدی به سلامت اخلاقی جامعه وارد سازد،بی گمان نقش هوسرانان را نمی بایست دراین حوزه نادیده گرفت،زیرا هوس بازان برای دست یابی به مقاصد ومنافع ضد اخلاقی خویش نیازمند آن هستند که جامعه را ناسالم کنند تا بتوانند از آب گل آلود ماهی تباهی و فساد خویش را شکار کنند. این گونه است که یکی از مهم ترین علل وعواملی که زمینه سازتباهی اخلاقی جامعه می شوند،هوسرانان وهوس بازان معرفی می شوند.

رواج محرمات

  فاسقان و هوس بازان که در بستر وفضای آلوده تنفس می کنند می کوشند تا با رواج فحشاء وترویج اباحی گری،زمینه بهره برداری بیش ترخویش را فراهم آورند. این دوستان شیطان می دانند که تنها درچنین فضایی می توانند زیست کرده و به استثمار جنسی زنان ومردان  مشغول شوند.این گونه است که درمسیر شیطان گام برمی دارند وبه ترویج اباحی گری می پردازند. در تحقیقات دانشمندان غربی این مسئله اثبات شده که مدافعان واقعی حقوقی زنان،گروه های مذهبی و متدینان می باشند و گروه های دیگرکه به ظاهرمدافع حقوق زنان هستند کسانی اند که به عمل به سوی ترویج استثمار جنسی زنان تحت عنوان نهضت های فمینستی گام بر می دارند. کسانی که برطبل برابری جنسیتی می کوبند و طرفدار سقط جنین و هم جنس گرایی و مانند آن می باشند،بزرگ ترین شبکه های اباحی گری و فحشاء را مدیریت می کنند. خداوند درقرآن با توجه به واقعیت پیش گفته،رواج محرمات از سوی شیطان درمیان مردم را مورد توجه قرارمی دهد و میفرماید که شیطان با این کارمی کوشد تا جامعه انسانی را به تباهی سوق دهد و به هدف سوگند خورده خویش برسد که همان ایجاد کینه و عداوت در میان انسانها و نابودی جوامع بشری است(مائده آیه 91)

خلوت با نا محرم

از این جاست که شیطان وعوامل وی می کوشند تا اموری را مباح سازند که از جمله آن ها خلوت با نا محرمان است،زیرا خلوت با نا محرمان،زمینه ساز تحریک جنسی وبی عفتی جامعه ودر نهایت فساد اخلاقی وفروپاشی جامعه است. (یوسف آیات 23تا25)

صدای تحریک آمیز

شیطان و یارانش نه تنها می کوشند تا ارتباط میان دو جنس مخالف را گسترش دهند ومردان و زنان نا محرم را در یک جا گرد آورند و زمینه های خلوت و فساد را فراهم آورند بلکه به سبب تاثیر پذیری مردان از صداهای زنان،می کوشند زنان به سوی خوانندگی ودیگر رفتارهای تحریک آمیز بکشانند.این گونه است که زنان به جای تقوا پیشگی وحفظ کرامت انسانی خویش،به ابزارهای بهره برداری واستثمارجنسی گروهی از مردان بیمار دل تبدیل می شوند.خداوند با توجه به واقعیت انسان وعلل وسوسه انگیز در وجود وی،از زنان می خواهد تا از صدای همراه با ناز وکرشمه پرهیز کنند تا موجبات تحریک جنسی بیماردلان فراهم نیاید که به دنبال آن اذیت وآزارزنان صورت تحقق به خود گرفت .

چشم چرانی

از جمله علل و عواملی که جامعه را به سمت و سوی فساد و تباهی سوق می دهد،شیوه نا درست تعامل میان زن ومرد است .از این رو بخش عمده ای از آموزه های اخلاقی وحقوقی قرآن به مناسبات زن و مرد اختصاص یافته است . یکی ازاین مسایل در حوزه روابط میان زن ومرد دوری از نامحرم و نگاه نکردن به آنان است. ازاین رو،چشم بستن از نامحرمان به عنوان یک وظیفه حقوقی و اخلاقی  درآیات مطرح شده است .غض البصر از نامحرم عبارت آشنایی درمیان مسلمانان و مومنان است که درادبیات فارسی از آن به چشم فروهشتن یاد می شود. هرچند که مردان بیش اززنان تحت تاثیر نگاه،قرار می گیرند،ولی این گونه نیست که زنان از دیدن لذت نبرند. از این رو خداوند در قرآن ازمردان و زنان خواسته از چشم چرانی پرهیز کنند.فروهشتن چشم از نگاه به مردان و زنان نا محرم می تواند انسان را از بسیاری ازآفت ها پاک کند وطهارت نفس و پاکی آن را تضمین نماید.(نورآیات 30و31) در روایات اسلامی وارد شده که فاطمه زهرا(س) حتی خود را ازکورمی پوشانید وخود نیزازپس پرده با وی سخن می گفت تا بدین وسلیه حکم عدم نگاه به نا محرم را مراعات کند.ازبسیاری ازبزرگان نقل شده که به سبب حفظ چشم و فروهشتن آن ازنامحرمان،به مقامات عالی عرفانی وانسانی رسیده اند. ازعلامه شهیدمطهری حکایت شده که فرمود؛ پدرم در اواخر عمرخویش به مادرم می کفت،آخر نفهمیدم که توزیبایی ویا زشت،زیرا پدرم غیر از مادرم،زنی دیگررا هرگزندیده بود تا درباره زشتی وزیبایی وی نسبت به زنان دیگر قضاوت کند. (پاره ای ازخورشید/71) درباره سید هاشم حداد شاگرد بنام سید علی قاضی عارف مشهور شرق نقل شده که فرمود: من درتمام مدتی که درخدمت آقا (سید علی قاضی) به سلوک مشغول بودم،نامحرم نمی دیدم و چشمم به نامحرم نمی افتاد.روزی مادرم به من گفت که عیال تو،ازخواهرش زیباتراست.اما من تا آن روزخواهرزنم را ندیده بودم و این برای مادرم مایه تعجب بود که چگونه درطول دو سالی که ما با هم زندگی میکنیم و برسریک سفره غذا می خوریم،چشمم به وی نیفتاده است. (عارف شرق،کریم فیضی،ص 99)

عادت به گناه

عادت به گناه و آلودگی ها ازدیگر علل و عواملی است که خداوند درآیات 78 و 79 سوره هود به عنوان علت تداوم و افزایش نابهنجاری یاد میکند.درحقیقت کسی که به گناهی عادت کند نمیتواد ازآن رهایی یابد و این خود عاملی می شود تا بطور عادت که طبیعت ثانوی وی شده آن را تکرارکند و خود و جامعه را آلوده نماید.

مهر شدن دلها

تکرارگناه و افزایش آن دل را می میراند و پرده بر عقل و هوش و چشم او می کشد. اینگونه است که شخص به جای این که ازفضایل اخلاقی پیروی کند و یا به فرمان های معروف و نهی ازمنکردیگران گوش فرا دهد،به استهزا و تمسخرآنان رو می آورد و خود را در ورطه هلاکت و تباهی می افکند. خداوند درآیه 16 سوره محمد،مهرشدن قلبها را که به سبب عادت به گناه،صورت گرفته،عاملی مهم دراستهزای حقایق از سوی ایشان می شمارد و تبیین میکند که چگونه هنجارها برای آنها ضد هنجارشده و رذایل به جای فضایل می نشیند و شخص به جای آنمکه در پی حقایق ازسوی برود و فضایل را طلب کند به تمسخرو استهزای آنها می پردازد و خود را درمسیرپیروی ازهواهای نفس چنان قرارمی دهد که راه بازگشتی برای وی نمی ماند.

شخصیت سازی

ازجمله علل و عواملی که که قرآن برای زنگار و مهرکردن قلب و درنتیجه تباهی اخلاقی فرد و جامعه برمی شمارد،شخصیت سازی است. بسیاری ازافراد برای جبران کمبود شخصیت خویش با بزرگنمایی ازخود تلاش می کنند تا خود را بیش ازآنچه که هستند نشان دهند. اینگونه است که دردام ناخواسته ای می افتد که راه بازگشتی برای آنان نیست. (غافر آیه 35) چنین اشخاصی می کوشند تا نقص خود را با ادعاهای بی اساس جبران کنند که درنتیجه آن به دروغگویی و کتمان حق و حقیقت می پردازد و دلهایشان مرده و زنگارمی گیرد. ابلیس یکی ازاین نمونه هاست که برای جبران نقص خود به ادعاهایی باطل تمسک جست و درتباهی افتاد؛زیرا گمان می کرد که علت برتری وی میتواند عنصر پاک آتش باشد و درمسیرنژادپرستی به تباهی درغلتید. اصولا تفاخر باعث سرمستی می شود (حدید آیه 23) و همین روحیه است که باعث روی آوردن شخص به سوی رفتارهای متکبرانه و استکباری میشود.(لقمان آیه 18) و وی را ازحقیقت دورساخته و موجبات سرگرم شدن به اموربی ارزش می گردد.(تکاثر آیه 1و2) ابلیس چنان که گفته شد به سبب توهم خود برتربینی،دردام تفاخرافتاد و درنهایت راه به کژراهه برد.

استکبار و نژاد پرستی

خداوند درآیات(75 تا 78 سوره ص) دربیان علت سقوط اخلاقی و مقامی ابلیس ازجایگاه قدسی خویش،به استکبار و سرکشی ابلیس اشاره می کند. این بدان معناست که بسیاری از رفتارهای ضد اخلاقی و درنتیجه تباهی و فساد شخص و جامعه به سبب عنصراستکبار ورزی در اشخاص می باشد. هرچند که ریشه این استکبار را می بایست در نژادپرستی و خود بزرگ بینی و تفاخر شخص جست. از این رو خداوند درآیات (11و12 سوره اعراف و نیز 31 تا 33 سوره حجر و 61 سوره اسراء و 73 تا 76 سوره ص) ،نژادپرستی ابلیس را منشاْ برخوردهای مستکبرانه وی می شمارد که درنتیجه آن ابلیس گرفتار تفاخرشره و در نهایت،سقوط و هبوط کرد.

تکبر  

این مطلب چند بار به عناوین مختلف بیان شده است که تکبر زمینه ساز سرمستی است(حدید آیه 23) و این که خوی متکبرانه باعث مهر خوردن قلب (غافر آیه 35) و زمینه ساز رویگردانی شخص از راه کمال و میل به انحراف (اعراف آیه 146) و مجادله بی دلیل و بی اساس (غافر آیه 35) و عصیان در برابر حق و فرمان الهی (بقره آبه 34 و حجر آیه 32 تا 34) میشود و موجود متکبر را به ورطه هلاکت می افکند. همچنین تکبر موجب می شود تا انسان از حالت طبیعی بیرون رفته و رفتارهای هنجاری و اخلاقی را ترک کرده و متمایل به خساست و بخل شود. یکی از علل و موانع بخل اخلاقی را می بایست در تکبر جست که موجب میشود شخص از احساس حتی به خویشان خودداری ورزد.(نساء آیه 36)

بدرفتاری با یتیم و ناتوانان

ریشه بدرفتاری با یتیمان را می بایست در همین تکبر و عدم ترس از قیامت جست. در حقیقت هرگونه رفتار ضد اخلاقی ریشه در بینش و نگرشی نادرست دارد که می بایست تصحیح گردد و خداوند گاه برای تصحیح از روش های همانندسازی بهره می گیرد. از این رو درآیه 8 و9 سوره نساء تبیین می کند که هرگونه بدرفتاری نسبت به یتیمان دیگران میتواند عاملی برای بدرفتاری نسبت به یتیمان خود شخص باشد.

ثروت بی اندازه،رفاه و برخورداری ازنعمت

از دیگر عواملی که قرآن برای گرایش ضد اخلاقی بشر برمی شمارد می توان به موارد زیراشاره کرد: تکاثر و زیادت خواهی(تکاثر آیه 1و2 ، طه آیه 120و121)،قدرت خواهی (همان)،عجب و خودپسندی (قصص آیات 76و78)،غفلت از آیات خداوند (اعراف آیه 146) و از یاد او(کهف آیه 28)،تکذیب معاد ( ماعون آیه 1و2،اعراف آیه 146)،جهل و نادانی نسبت به خدا و ربوبیت وی (بقره آیه 67) که باعث استهزای دیگران (همان) و یا نادیده گرفتن حقوق خویشاوندی (یوسف آیه 89) و یا روی آوری به هم جنس بازی (نمل آیه 55) می شود، و همچنین سکوت عالمان دینی در برابر منکرات و زشتی ها (مائده آیه 62و63)،حسادت که موجب نادیده گرفتن حقوق خویشاوندان (مائده آیه 27و30) و انتقام گیری (توبه آیه 74)می شود و نیز حرص و آز بی حد و حر بشر که مانع احسان (معارج آیات 19و21) و گرفتاری در سختی ها (همان) می شود و طمع (اعراف آیه 20و21) زندگی دنیوی که باعث غفلت و سرگرم شدن به دنیا می شود و از کار خوب باز می دارد و تفاخر و مباهات را سبب می شود (اعراف آیه 32، حدید آیه20) و سرچشمه بسیاری از فساد های اخلاقی است و نیز سلب نعمت و از دادن آن که روحیه یاْس و نومیدی را در برخی بوجود می آورد (هود آیه 9،اسراء آیه 83) اشاره کرد. بی گمان شرح تفصیلی درباره هریک از این موارد با توجه به تحلیل آیات بیرون از حوصله یک نوشتار کوتاه است و لذا به همین مقدار بسنده می شود.                                                                            

نقش نماز در سیاست

      

                    نقش نمازدرسیاست

تبعیت از رهبر صالح و قوانین و مقررات صالحه اسلامی :

وقتی که می گوییم ( ... و اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَداً عَبدُهُ وَ رَسُولُه ) و بر پیامبراکرم (ص) و خاندان وی درود می فرستیم . هنگامی که (السَّلامُ عَلَیکَ اَیّها النَّبی . . . ) می گوییم ، در واقع اهمیت و ضرورت رهبری سیاسی و معنوی و لزوم تبعیت ازرهبر صالح را می پذیریم و مسئله ولایت را ارج می نهیم . در روایات می خوانیم که  اگر کسی تمام عمرش را در کنار کعبه  نماز بخواند  ولی رهبری الهی را نپذیرد ، نمازش قبول نیست . امام صادق (ع) در تفسیر آیه : « اِلیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیَّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرقَعُهُ      فاطر / 10» فرمودند : فَمَن لَم یَتَوَلَّنَا لَم یَرفَعِ اللهُ لَهُ عَمَلا . . . هر که ولایت ما را نداشته باشد و به رهبری ما گردن ننهد، خداوند عملی را برای وی بالا نمی برد، یعنی عبادتی را از او نمی پذیرد .                                              ( بحارالانوار /ج 24/ص182 )